سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهارت خواندن و نوشتن چگونه در انسان تکامل یافت

درک هاجسون ایده‌ی جدیدی درمورد تکامل استفاده از نشانه‌ها و استفاده از زبان نوشتاری و  گفتاری در جوامع انسانی اولیه مطرح کرده است.

بخشی از مغز به‌نام قشر بصری که مسئول پردازش اطلاعات بصری است، در طول مدت میلیون‌ها سال و در جهانی که در آن خبری از خواندن و نوشتن نبوده، تکامل پیدا کرده است. بنابراین این امر که چگونه مهارت‌های زبانی درحدود 5 هزار سال پیش ظاهر شده‌اند و مغزهای ما ناگهان توانایی خاص درک حروف را به‌دست آورده، مدت‌ها یک معما بوده است. برخی از پژوهشگران عقیده دارند که کلید درک این گذار تعیین این موضوع است که چگونه و چرا انسان‌ها برای اولین‌بار شروع به ایجاد نشانه‌های تکراری کردند. تصویربرداری از قشر بصری مغز افرادی که در حال مطالعه‌ی یک متن بودند، بینش مهمی درمورد اینکه مغز چگونه الگوهای ساده را درک می‌کند، فراهم کرده است.

درک هاجسون، در مقاله‌ی جدیدی که در مجله‌ی  Journal of Archaeological Science Reports متتشر شده است، استدلال کرده است که نخستین الگوهای ساخت بشر به‌جای اینکه سمبولیک (نمادین) باشند، زیباشناسی بوده‌اند و توضیح می‌دهد که این مسئله ازلحاظ تکامل خواندن و نوشتن چه مفهومی دارد. باستان‌شناسان تعداد زیادی از الگوهای باستانی حکاکی شده توسط انسان‌های اولیه و نیز نئاندرتال‌ها و انسان‌های راست‌قامت را کشف کرده‌اند. این نشانه‌ها هزاران سال قبل از ظهور نخستین هنرهای نمایشی (کشیدن چیزهایی که نشان‌دهنده‌ی چیزی هستند)، بوجود آمده‌اند.

 درک هاجسون در سال 2001پیشنهاد کرد که نحوه‌ی پردازش اطلاعات توسط قشر بصری اولیه در مغز موجب ایجاد توانایی حکاکی الگوهای ساده شده است. این منطقه از مغز دارای نورون‌های کدکننده برای اشکالی مانند لبه‌ها، خطوط و اتصالات T مانند است. به‌عنوان اشکال خلاصه‌شده، این شکل‌ها به‌طور ترجیحی موجب فعال شدن قشر بصری مغز می‌شوند. درک اینکه چه‌طور چنین چیزی اتفاق می‌افتد، آسان است. خطوط، زوایا و تقاطع‌ها فراوان‌ترین علایم تعبیه‌شده در محیط طبیعی هستند. آن‌ها اولین سرنخ‌های مهم برای طرح اشیاء هستند. توانایی مغز ما برای پردازش آن‌ها با دیگر نخستی‌ها مشترک است اما مغز انسان همچنین قادر است به‌طور مؤثر با استفاده از اصول گشتالت به این نشانه‌ها پاسخ دهد. اصول گشتالت، قوانینی هستند که ذهن را قادر می‌سازند به‌طور خودکار الگوهای موجود در یک محرک را درک کند. وقتی این اشکال پایه‌ای ایجاد می‌شوند، مناطق بصری رده بالاتر مغز این اشکال را پردازش کرده و مغز می‌تواند آن‌ها را به شکل اشیاء واقعی تجسم کند.