سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله تصمیم گیری

مقدمه

تصمیم گیری یک فرآیند ذهنی است که تمام افراد بشر در سراسر زندگی خود با آن سرو کار دارند. فرآیند تصمیم گیری در پرتو فرهنگ، ادراکات، اعتقاد و ارزش ها نگرش ها، شخصیت، دانش و بینش فرد صورت می گیرد و این عوامل بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. در مدیریت معاصر تصمیم گیری به عنوان فرآیند حل یک مسأله تعریف شده است و اغلب به تصمیم گیری، حل مسأله نیز گفته می شود. می توان گفت تمام فعالیت ها و اقداماتی که در همه زمینه ها توسط افراد بشر انجام می شود، حاصل فرآیند تصمیم گیری است. این مقاله فرایند تصمیم گیری را مورد بررسی قرار می دهد.

 

برای اتخاذ یک تصمیم مساعد باید بتوان، ارزش هر یک از نتایج احتمالی را که پس از انجام تصمیم او حاصل خواهد شد، پیش بینی کرده و به طور ضمنی این ارزش ها را با نوعی مقیاس کمی مقایسه، و احتمال موفقیت را بررسی نماید، که این کار همیشه ساده نخواهد بود. تصمیم گیری از اجزای جدایی ناپذیر مدیریت به شمار میآید و در هر وظیفه مدیریت به نحوی جلوه گر است؛ در تعیین خط مش های سازمان، در تدوین هدفها، طراحی سازمان، انتخاب، ارزیابی و در تمامی اعمال مدیریت. تصمیم گیری جزء اصلی و رکن اساسی است.

در تعریفی بسیار ساده تصمیم گیری عبارت است از انتخاب یک راه از میان راههای مختلف

 فرآیند تصمیم گیری یا حل مشکل

را می توان از مرحله احساس مشکل تا فائق آمدن بر آن که در مجموع 10 مرحله را تشکیل می دهد، به سه بخش عمده نسبتاً مشخص طبقه بندی کرد:

مراحل 1 تا 5 که اجزای تصمیم ساخته می شود و به هم پیوند می یابند.

مرحله 6 که در حقیقت مرحله اتخاذ تصمیم است.

مراحل 7 به بعد که بخش اجراء نظارت و کنترل را شامل می شود.

از یک نگاه دیگر فرآیند تصمیم گیری را می توان به دو بخش کلی طبقه بندی نمود:

بخش اول شامل مراحل 1 تا 7 که وظیفه برنامه ریزی مدیریت را تشکیل می دهد. 

بخش دوم از مرحله 7 به بعد که مراحل اجراء نظارت و کنترل را در بر می گیرد.

 

با توجه به طبقه بندی بالا می توان چنین نتیجه گرفت که این مراحل دهگانه بخش اعظم و شاید هم از جهتی تمام وظایف مدیریت را شامل می شود و این خود مؤید نظریه هربرت سایمون است که اظهارمی دارد «مدیریت مترادف است با تصمیم گیری»، اما به اعتقاد بعضی از صاحب نظران، فرآیند تصمیم گیری عقلایی تنها بخشی از وظایف مدیریت محسوب می شود که شامل شش مرحله اول است و مراحل بعدی، فرآیند اجرا و نظارت را تشکیل می دهند که بحث پیرامون آنها از محدوده این بحث خارج است.

فرایند تصمیم گیری شامل شش مرحله می باشد:

مرحله اول:

 شامل تشخیص و تعیین مشکل و مسئله ای است که در راه تحقق هدف؛ مانع ایجاد کرده است.

مرحله دوم :

 یافتن راه حل های ممکن برای رفع مشکل مذ کور است د ستیا بی به راه حل ها با توجه به تجربه های علمی و عملی مدیر و اطلاعات و آمار در دسترس می باشد و هر چه راه حل های بیش تری وجود داشته باشد انتخاب بهتری در تصمیم گیری صورت خواهد گرفت

مرحله سوم:

 انتخاب معیار برای سنجش و ارزیابی راه حل های ممکن است. به عنوان مثال میتوانیم هزینه یا سود را معیار ارزیابی شقوق ممکن قرار دهیم یعنی راه حل های که هزینه کمتر یا سودی بیشتر دارند را مورد تائید قرار دهیم.

مرحله چهارم:

 تعیین نتایج حاصل از هر یک از راه حل های ممکن است. نتایج مثبت و منفی راه حل ها در این مرحله مشخص میشوند

مرحله پنجم:

 ارزیابی راه حل ها از طریق بررسی نتایج حاصل از آنها است. با توجه به نتایج مثبت و منفی که در هر یک از راه حل ها بدست آمده است و مقایسه آنها با همدیگر میتوان راه حل مطلوب را تعیین نمود. در بعضی از موارد تعیین راه حل مطلوب ازطریق نتایج بدست آمده مشکل است. شاید بر اساس یک معیار راه حل دارای الویت است ولی به لحا ظ معیار دیگر دارای الویت نمی باشد بنابراین در این موارد باید روش تلفیقی را بوجود آورد تا ارزیابی برآن اساس صورت گیرد.

مرحله نهایی:

 انتخاب یک راه از میان راه های مختلف و ارائه بیانیه تصمیم است که نشانگر تصمیم مدیر می باشد

گاهی اوقات اجرای آزمایشی تصمیم متخذه نیز جزء فرایند تصمیم گیری ذکر می شود که ضمن آن عملی بودن تصمیم، ارزیابی میشود و در صورت موفقیت آمیز بودن، اجرای آن ادامه داده می شود و درصورت ناموفق بودن، در قالب یک مشکل جدید در ابتدای در فرایند تصمیم گیری قرار می گیرد و موارد آن تکرار می شوند.

آنچه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، نقش تعیین کننده اطلاعات است، که هسته مرکزی الگوی تصمیم گیری عقلایی را تشکیل می دهد و بدون توجه به آن، این الگو سطحی و از درون تهی و در نتیجه فاقد کارایی خواهد بود.

الگوی عقلایی تصمیم گیری اصولاً بر این مبنا استوار است که تصمیم گیرنده در جستجوی به حداکثر رساندن رضایت به وسیله اتخاذ و اجرای تصمیم است. داشتن دانش و شناخت کامل از راه های حصول به این هدف و واکنش و عکس العمل دقیق دیگر افراد و سازمان هایی که در مسیر فرآیند ساخت، اتخاذ و اجرای تصمیم قرار خواهند گرفت (نظیر مشتریان و رقبا، محیط سازمانی و اجتماعی) تأثیر اساسی بر نحوه ارزیابی راه حل های ممکن و عملی خواهد داشت. با همه این احوال هرگز نمی توان از قبل به طور قطع اطمینان حاصل کرد که به حداکثر رضایت خواهیم رسید.

 

واضح است که تصمیم گیری ممکن است در حوزه‌های متعددی (از جمله زمینه‌های زیر) قابل تعریف و بررسی باشد:

تصمیم گیری در مسائل مالی برای کسب حداکثر منافع با حداقل هزینه ممکن

تصمیم گیری در مسائل سازمان برای مدیریت بهتر منابع و مواجهه با چالش‌ها

تصمیم گیری در مدیریت به عنوان ابزاری برای انتخاب بهترین گزینه

تصمیم گیری در زندگی روزمره و روابط عاطفی انسانی

بدیهی است هر یک از این زمینه‌ها به دانش و تجربه‌ی خاص خود نیازمند هستند.

اما کلیات فرایند تصمیم گیری در همه‌ی آنها تا حد زیادی مشابه است .

 

چند نکته را برای مدیریت در تصمیم گیری آورده می شود :

1. مشکل را جور دیگری ببینید

1. مشکل را جور دیگری ببینید

گاهی اوقات بهترین راه برای حرکت رو به جلو، قدمی به عقب برداشتن است. هنگامی که با مشکلی مواجه می‌شوید به عقب برگردید و در مورد زمینه‌ی کامل وقوع آن فکر کنید و تلاش کنید تا موضوع را از تمام زوایای ممکن ببینید. این کار باعث می‌شود که مطمئن شوید که مشکل را از تمام زوایا دیده‌اید و از هیچ‌کدام غفلت نکرده‌اید. سعی کنید که حداقل از 3منظر مختلف به مشکل فکر کنید.

 

2. تصمیمات مبتنی بر شواهد و مدارک بگیرید

هدف از مدیریت مبتنی بر شواهد و مدارک (EBM) استفاده کردن از شواهدِ مستند در هنگام تصمیم‌گیری به جای اعتماد بر غرایز شخصی است. احتمالا شما هم مانند بیشتر مردم تمایل به استفاده از قضاوت خودتان و تصمیم‌گیری به شیوه‌ی همیشگی را دارید. ولی ممکن است تجربه‌هایی که در سایر شرکت‌ها و یا شرایط دیگر داشته‌اید، در موقعیت فعلی شما غیر قابل اجرا باشد.

 

مراحل ساده‌ای وجود دارد که از طریق آنها می‌توانید شواهد را در تصمیم‌گیری خود دخالت دهید.

3. وضع موجود را به چالش بکشید

مردم تمایل دارند که وضعیت موجود را حفظ کنند تا در کنج راحتی خود بمانند. ولی اینکه استفاده‌کردن از یک رویکرد راحت است، برای رضایت داشتن از آن کافی نیست. سؤالی که باید از خودتان بکنید این است که آیا می‌توانید مجموعه‌ای از اقداماتی را که در حال حاضر انجام نمی‌دهید، انتخاب کنید و به‌پیش بروید؟ گزینه‌های خود را به‌صورت واقعی بررسی کنید و در تخمین هزینه و زحمتی که لازم دارند، اغراق نکنید. برای مثال، اگر شما دوباره از نو شروع می کردید، آیا همان تاکتیک‌های بازاریابی را برای جذب مشتری به‌کار می‌گرفتید؟ آیا در همان نمایشگاه‌ها شرکت می‌کردید؟ آیا باز هم به بازاریابی مبتنی بر وب تأکید می‌کردید یا فقط از ایمیل مستقیم استفاده می‌کردید یا ترکیبی از هردو؟ یادتان باشد که باید اطلاعات تکمیلی‌ای پیدا کنید که برای مرور و بررسی انتخاب‌هایتان به شما کمک کند.

 

4. دیدگاه‌های دیگران را در نظر بگیرید، اما به خودتان اعتماد کنید

عادت کنید از دیگران نظرات و اطلاعات‌شان را بپرسید، بگذارید ذهن‌تان باز باشد. دیدگاه‌های مختلف را به‌دست بیاورید تا بتوانید موضوع را از جنبه‌های بیشتری ببینید.

   نظرات کارمندان را بشنوید

راهی برای تشویق به اشتراک‌گذاشتن ایده‌ها در شرکت‌تان پیدا کنید. اجازه دهید تا کارمندان در بحث شرکت کنند و فضایی بسازید که همه بتوانند صریح باشند حتی وقتی که حقیقت خوشایند نیست. با استفاده از ارزیابی عملکرد شرکت این کار را تشویق کنید.

 

4-با مشکلات مقابله کنید

اگر می خواهید با بقیه راجع به مشکلی صحبت بکنید، حتما قبل از صحبت با آنها، مشکل را با دقت از زوایای مختلف بررسی کنید. به این ترتیب محدود به ایده‌ها و تفاسیر آنها نخواهید شد. مشکل را در جهات مختلف بررسی کنید و از دیگران بخواهید که اگر می‌توانند به آنچه که شما از موضوع فهمیده‌اید، چیزی اضافه کنند.

 

5. ریسک تصمیم‌هایتان را بررسی کنید

 شما می‌توانید به خودتان یاد بدهید که تمام ریسک‌های تصمیم‌تان را در نظر بگیرید و بررسی کنید. هر زمان که تصمیمی گرفتید از خودتان بپرسید که اگر من تصمیم اشتباهی گرفته باشم، چگونه به آن پی ببرم؟ برای مثال اگر برای کاهش هزینه‌ها تصمیم به تعویض شرکت ارسال کالای خود گرفته‌اید، به این فکر کنید که چگونه می‌توانید تعیین کنید که تصمیم‌تان اشتباه بوده‌ است؟

 

تعداد شکایات مشتریان از تأخیر در تحویل محصول که بخش خدمات آن را گزارش می‌کند بیشتر شده است.

در پایان سه‌ماه، هیچ میزان صرفه‌جویی در هزینه‌ها را مشاهده نمی‌کنید.

کارمندان مسئول از خدمات‌دهیِ ضعیفِ تأمین‌کننده‌ی جدید، شکایت می‌کنند.

شرکتِ ارسال کالا خدمات‌دهی خود را متوقف می‌کند و مجبور به پیدا‌کردن شرکت جدیدی برای ارسال کالای خود می‌شوید.

این نوع تمرینات به شما کمک می‌کند که عواقب احتمالی یک تصمیم را ببینید و اقداماتی برای اجتناب از آنها انجام دهید. حتی یک طرح که به‌طور کلی خوب است نیز هزینه‌ها و مشکلات بالقوه‌ای دارد. ببینید که چگونه طرح‌تان می‌تواند اشتباه پیش برود. تمام شواهد و مدارک را بررسی کنید، هم شواهد خوب و هم شواهد بد. کار و هزینه‌ی لازم برای انجام تصمیم را دست‌کم نگیرید.

 

6. از اشتباهات گذشته بگذرید

مردم تمایل دارند انتخاب‌هایی کنند که تصمیمات گذشته‌شان را توجیه کند. حتی زمانی که تصمیمات گذشته‌شان به آن شکلی که برنامه‌ریزی کرده بودند، انجام نشده باشد. همین‌طور تمایل داریم که وقت و هزینه‌ی خود را صرف حل مشکلات گذشته کنیم در حالی‌که اگر به اشتباه خود اعتراف کنیم و از آن بگذریم سود بیشتری خواهد داشت.

 

تصمیم منطقی گرفتن به معنای در نظر گرفتن اطلاعات و مستندات در دسترس است. گاهی اوقات شرایط تغییر می‌کند و تصمیم دیگر اعتباری ندارد. در این شرایط بدانید که شما بهترین تصمیم ممکن در شرایط قبل را گرفته‌اید و شرایط را مجددا بررسی کنید تا ببینید که آیا باید تصمیم دیگری بگیرید یا خیر.

 

در شرکت‌تان وقت بگذارید تا کارمندانی را شناسایی کنید که بر اساس اطلاعات تصمیمات خوبی می‌گیرند. فقط بر نتایج تمرکز نکنید زیرا این باعث تشویق کارکنان به ادامه‌دادن اشتباهات و تلاش برای توجیه آنها می‌شود.

 

7. با خودتان صادق باشید

قبل از اینکه دلایل را برای تصمیم‌گیری جمع‌آوری کنید، زمانی را به بررسی انگیزه‌های خود اختصاص دهید. آیا آمادگی ذهنی دارید؟ آیا شواهد و اطلاعات را به صورت عینی جمع‌آوری کرده‌اید یا به دنبال تأیید ایده و فکر موجود بوده‌اید؟

 

اگر به انگیزه‌های خودتان آگاه باشید، می‌توانید بر روی هدف خود بمانید و بر پیدا کردن بهترین راه‌حل ممکن برای کارتان تمرکز کنید.

 

قاطع باشید

سریعا این 7مرحله را انجام دهید و سپس تصمیم‌گیری کنید.

 

در مباحث ذکر شده شیوه ها و روش هایی از تصمیم گیری مورد بحث قرار گرفت که به شیوه های جامع عقلایی مطرح هستند. در این شیوه ها؛ هدف یافتن بهترین راه حل از میان طرق ممکن است. همچنین هدف و مشکلات روشن و واضح ؛ قابل بیان اند و اطلاعات مورد نیاز قابل جمع آوری و دردسترس تصمیم گیرنده هستند که به وسیله آنها به شکل منطقی میتواند راه حل مطلوب را انتخاب کند. ولی در د نیا واقعی با توجه به محدویت های زمان ؛ مالی و نبود اطلاعات کافی و قابل اطمینان نمی توان به این ساده گی بهترین راه حل ممکن را ا نتخاب نمود و مدیر ناچار با کمک تجربیات ؛ قضاوت های ذهنی ؛ مقایسه های محدود و تغییرات تدریجی در تصمیم های قبلی و با اطلاعاتی که در دسترس دارد تصمیم می گیرد و اگر چه شاید تصمیم هایش بهترین نباشد ولی در محدوده امکانات قابل قبول و رضایت بخش به شمار می آید. بنابر این نباید خود را به شیوه های جامع – عقلایی محدود کنیم و این مطلب نیز باعث رد این روش ها نمی شود یا اینکه تصمیم گیری نباید تابع قاعده و یک شیوه منطقی و منظم نباشد بلکه هدف ارائه شیوه های دیگری است که با واقعیات محیط و شرایط واقعی سازمان و مدیران مطابقت بیشتری دارد و بهتر می تواند پاسخگوی نیاز مدیران باشند